دکتر روح‌‏اله اسلامی گاهی سیاست‌‌ها تکراری و کلیشه‌‌ای است و هر سیاستگذار و سیاستمداری می‌‌آید در تله آن گرفتار می‌شود. سیاست دادن یارانه، تک‌نرخی کردن ارز، کمک به تولیدکنندگان، یاری رساندن به طبقات و دهک‌های پایین. اجرای عدالت خواسته اغلب دولت‌هایی بوده است که به قدرت رسیده‌اند. طرح تحول سلامت، مسکن مهر، تحول اقتصادی، حذف ارز ترجیحی برای سامان‌دهی به اوضاع اقتصادی طراحی و اجرا شد. تقریبا اغلب طرح‌ها در زمینه ایجاد اشتغال، مهار تورم، رقابت‌پذیر کردن اقتصاد ایران، رضایت تولید و مصرف‌کننده ناموفق بوده‌اند. کیفیت پایین خدمات، تورم شدید، نارضایتی تولیدکننده، قیمت بالا برای مصرف‌کننده، رانت، فساد و در نهایت چرخه تکراری سیاست‌‌هایی که با دخالت دولت و برنامه‌ریزی‌های دقیق اقتصادی بر منطق کمی انجام می‎‌‌گیرد، به اهداف تعیین‌شده دست پیدا نمی‌‌کند. برای موفقیت سیاست‌‌ها دو سطح خرد و کلان یا سطح فن و راهبرد را می‌‌توان از یکدیگر جدا کرد. در سطح فن(خرد - تکنیکی) توجه به تخصص و تعهد راهگشا است. یعنی کسانی طرح بدهند که به لحاظ علمی و تجربی و تعهد به کشور دارای سابقه موفق و طی کردن سلسله‌مراتب باشند. مرحله بعد ارزیابی سیاست‎‌‌هایی است که در گذشته انجام شده که چه اهداف و چه دستاوردهایی داشته‌اند و تا چه میزان در چه شاخص‌هایی موفق بوده‌اند و علل شکست آنها چه بوده است؟ مرحله سوم داشتن سیاست و برنامه‌ای دقیق، کمی مبتنی بر دستاوردهای علمی و تجربیات بشری است که در محیطی کوچک آزمایشی اجرا شود. درنهایت بعد از گرفته شدن نقاط ضعف آن با اطلاع‌رسانی دقیق و حرفه‌ای به شهروندان در سطح کشور اجرا و با ارزیابی‌های مرحله‌‌ای مشکلات پیش‌آمده حل‌وفصل شود. اگر چنین شود خطاها کاهش پیدا می‎‌‌کند و نشانه آن کاهش تورم، کاهش قیمت‌‌ها، افزایش اشتغال و رقابت‌پذیری اقتصاد ایران خواهد بود. گاهی سیاست‌‌ها در سطح خرد مشکل دارند؛ یعنی برنامه‌های قبل گزارش عملکرد ندارند، از سوی تیم جدید ارزیابی نمی‌‌شوند، به سخنان نخبگان و پژوهش‌های علمی در این زمینه توجه نمی‌‌شود یا حتی در سطح اطلاع‌رسانی افکار عمومی و شهروندان غافلگیر می‌‌شوند. بزرگ‌ترین مشکل فنی زمانی اتفاق می‌‌افتد که شعار یا هدف، جای برنامه و برنامه جای سیاستگذاری را می‌‌گیرد؛ به این معنا که بدون داشتن طرحی از چرخه سیاستگذاری موضوع ناگهانی ابلاغ و اجرا می‌‌شود. در سطح راهبردی(کلان - استراتژی) تکرار تجربیات گذشته نشان از آن دارد که سیاست‌‌ها ساده و تک‌خطی اجرا می‌شود. در سطح راهبردی به لحاظ دایره تخصصی نیاز است تا آنچه در سطح فن، گرد آمده با سایر تخصص‌ها از جمله سیاستگذاری عمومی، ارتباطی‌و... همراه شود. شاید روی برگه با منطق ریاضیات، فرمول‌‌ها جواب دهد؛ اما در واقعیت موضوع اجتماعات انسانی، انسان‌‌هایی است غیرقابل پیش‌بینی که اغلب برنامه‌ریزی‌ها را به هم می‌‌زنند. در سطح سیاسی مشروعیت داخلی و تضاد تاریخی دولت- ملت مانعی است که می‌‌توان بخشی از آن را با احترام به جامعه مدنی و افکار عمومی بهبود بخشید. در سطح خارجی نیز موازنه قوا و نه شرقی و نه غربی با تکیه بر منافع ملی تضمین‌کننده اثربخشی و کارآمدی سیاستگذاری است. راهبرد اساسی که در ارزیابی‌‌ها نادیده گرفته شده است، سطح فلسفی است. سیاستگذاری تکراری دهه‌های اخیر که در چند دولت شبیه به هم اجرا شده است و نمی‌‌تواند ابتکار جدیدی خلق کند به راهبرد فلسفی مبتنی بر قرائت خاصی از عدالت برمی‌‌گردد. برابر دانستن شهروندان و تلاش برای از بین بردن طبقات و منزلت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی آنچه را به حاشیه می‌‌کشاند، غایت آزادی است. چه انسان را موجودی عاقل یا بی‌منطق فرض کنیم برنامه‌‌ریزی بر اساس عدالت به مثابه برابری باعث به حاشیه راندن آزادی در کشور خواهد شد. کنار رفتن آزادی باعث فرار سرمایه، مهاجرت نخبگان، ترویج تنبلی و کنار رفتن کارآفرینان و تاجران و کسانی است که با مردم عادی فرق دارند. الزام توسعه، تعادل میان عدالت و آزادی است و به‌ویژه کشورهایی که جهش اقتصادی داشته‌اند نهادهایی خلق کرده‌اند که در پرتو حکومت قانون امکان بروز استعداد نخبگان را فراهم کرده‌اند. آزادی، گمشده سیاست‌‌های عمومی در ایران است.